جدول جو
جدول جو

معنی دیودلی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

دیودلی کردن
(تَ خَلْ لُ کَ دَ)
دلیری کردن:
دیودلی میکنند بر سر خاتم
خاتم جمشید داشتن نه گزافست.
خاقانی.
بکنم دیودلی هابسفر
تا سلیمان شوم ان شأاﷲ.
خاقانی.
گنبد آبگینه گون نیست فرشته خوی و رو
سنگ بر آبگینه زن دیودلی کن ای پری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ کَ دَ)
دیدن کردن. بازدید. دید و وادید. دیدن. (از آنندراج) :
بشب جمعه کنم دیدنی دختر رز
زآنکه میخانه نشین در شب آدینه بود.
اختر یزدی
لغت نامه دهخدا